به یاد فرزاد کمانگر معلمی که ذهن ها را به اندیشیدن، دست ها را به ساختن و قلب ها را به دوست داشتن تشویق می کرد
فرزاد كمانگر معروف به سیامند
معلم آموزش وپرورش شهرستان كامیاران، عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان شهرستان كامیاران شاخه كردستان و تا زمان فعالیت این انجمن و قبل از اعلام ممنوعیت فعالیتهای آن مسئول روابط عمومی این انجمن بود. فرزاد همچنین عضو شورای نویسندگان ماهنامه فرهنگی – آموزشی رویان (نشریه آموزش و پرورش كامیاران) بود كه بعدها بوسیله حراست آموزش و پرورش، این نشریه نیز تعطیل شد. مدتی نیز عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی كامیاران (ئاسك) بوده و از سال ۱۳۸۴ نیز با آغاز فعالیت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به عضویت آن درآمد. وی در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مسئله درمان بیماری برادرش از فعالین سیاسی كردستان به تهران سفر میکند که در این سفر دستگیر وبه مکاننامعلومی انتقال داده شد.
این
معلم آزاده بعد از شکنجه های بسیار و طاقت فرسا به بند ۲۰۹ زندان اولین منتقل و اواسط دیماه ۱۳۸۵ به زندان کرمانشاه فرستاده شد. این زندانی سیاسی در تمام دوران بازداشتی بشدت مورد شکنجه جسمی و روحی قرار گرفت و بدلیل اعتراض به شرایط زندان، و بخاطر شدت شکنجه و اذیت وآزار و تحت فشار قرار دادن اعضا خانواده اش چندین بار دست به اعتصاب غذا زد.
۲۸ اسفندماه به تهران بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل و در اینمدت هر چند به سلول جمعی ۱۲۱ منتقل شده بود ولی همچنان محروم از ملاقات با خانواده اش بود، همچنان تحت فشارهای روحی – روانی مانند بازداشت خانواده و جلوگیری از ارتباط با آنها و فحاشی، هتاكی از سوی نگهبانان مزدو حکومتی بود
و بعد ۱۳۶۰ روز تحمل حبس وشکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی در بیدادگاهی ۷ دقیقه ای به اعداممحکومشد.
فرزاد کمانگر خود نیز در یکی از نامههایش به بی دادگاه ۷ دقیقهای خود اشاره کرده است:
« در جلسه هفت دقیقه ای در شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب تهران در کمال ناباوری از قاضی پرونده شنیدم که وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست».
فرزاد کمانگر در بخشهایی از نامهای که از زندان به رئیس قوهی قضاییهی جمهوری اسلامی مینویسد، ضمن رد تمامی اتهامهایش و بازگویی حقایق تلخ ۱۹ ماه شکنجه و زندان به بخشی از این حقیقت تلخ اشاره میکند و خطاب به آملی لاریجانی میپرسد:
«چرا دستگاه امنیتی عنوان مینماید که با توجه به بازتابهای وسیع رسانهای و اجتماعی، پروندهی اینجانب چنانچه تجدیدنظری در گردش کار و موارد اتهامی و دادنامههای صادره صورت گیرد، بیم تجری نهادهای حقوق بشری و نهادهای مدنی وگروههای سیاسی دگر اندیش که قبلاً در محکومیت حکم غیر قانونی اینجانب موضع گیری نموده اند، میگردد. آیا پذیرش اشتباه و عبرت گیری از گذشته که در آموزههای اسلامی به آن حکم شده است، آن چنان ناگوار و تلخ میباشد که برای فرار از آن به چنین دستاویزی چنگ زد؟».
فرزاد کمانگر در آخرین روزهای زندگیش در اردیبهشت ماه ١٣٨٩ نامهای با عنوان "قوی باش رفیق" به معلمان زندانی نوشت؛
"میدانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختیها و مرارتهای آن نشان افتخاری خواهد شد برای تو
معلم آزاده؛ تا همه بدانند که
معلم،
معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیدهاند ، نه مرغان ماهیخوار."
و در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فرزاد کمانگر همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان را مخفیانه اعدام کردند.
هرگز محل دفنشان را به دایه سلطنه، مادر فرزاد، و سایر خانوادهها نگفتند اما گویی آن گونه که فرزاد همیشه میگفت نسیم یاد او را از اوین تا شاهو و از شاهو تا سلیمانیه و روژوا با خود برده بود.
#اعدام_قتل_عمد_دولتی#معلم_زندانی_آزاد_باید_گردد#اعتصابات_سراسری #جمهوری_اسلامی_نابود_باید_گردد