کافه شعر و ترانه (تخصصی)

#حسین_شفیع_زاده
Channel
Art and Design
Education
Music
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel کافه شعر و ترانه (تخصصی)
@Cafe_Sher_O_TaranehPromote
1.06K
subscribers
1.13K
photos
144
videos
1.54K
links
برگزاری مسابقات بزرگ ادبی و هنری حامی شاعران ، نویسندگان و گویندگان جوان کشور مدیر و موسس : مجتبی جوادنیا آدرس پیج اینستاگرام : Instagram.com/Cafe_Sher_O_Tarane ارتباط با ادمین : @CafeSherOTaraneh درگاه آنلاین پرداخت : IDPay.ir/cafe-sher-o-taraneh
بعد از مدت ها انتظار
کلاس های حضوری #کافه_شعر_و_ترانه
در شهرهای مختلف کشور
و این بار در #اصفهان
مرکز شهر و دسترسی آسان
با شهریه هایی باور نکردنی
و تخفیفات ویژه

کلاس های :
#کارگاه_ترانه
#نقد_اصولی
#ملودی_سازی
با تدریس #مجتبی_جوادنیا

کلاس های :
#تولید_پادکست
#افترافکت_و_اکولایزر
با تدریس #حسن_خیری

کلاس :
#گویندگی
با تدریس #صابر_ارکیا

کلاس :
#نویسندگی
با تدریس #صنم_عابدینی

کلاس های :
#شعر_سپید
#شعر_کلاسیک
با تدریس #حسین_شفیع_زاده

جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس حاصل نمایید :
09167345262


کلاس ها در صورتی برگزار خواهد شد که تعداد نفرات هر کلاس به حد نصاب برسد.

و اما بخش تخفیفات کلاس ها :
شما عزیزان می توانید به ازای معرفی هر نفر و ثبت نام قطعی شخص معرفی شده ۱۰ درصد تخفیف بگیرید.
مثلا اگر ۱۰ نفر را معرفی کنید و افراد معرفی شده همگی ثبت نام کنند شما از تخفیف ۱۰۰ درصدی برخوردار خواهید بود.

آموزش کلاس ها همگی با متد روز و آپدیت شده می باشد.

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
شعر سپید مسابقه سوم در مرحله نیمه نهایی :

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹

در فکر فرو می‌روم
مثل اولین ماهی در قلاب
در خودم شعر می‌خوانم
کاغذی سیاه می شود...

قلم می نویسد "من"
می نویسد "آدم‌ها"
این شعر ادامه کدامین جاده است؟!
ادامه اش را مدادی سفید می‌نویسد

نمی‌دانم میان آدم‌ها
دنبال کدامین نداشته ام می‌گردم
این جمع‌ها تنهاترم می‌کند..

بادی که در را باز و بسته می‌کند
عکسی نیمه سوخته
که در آتش می سوزد
کودکی که زنگ خانه‌ام را می زند
و فرار می‌کند
تنهاترم می کند...

تنهایی از پنجره بسته بیرون می‌رود
در خودم فرو می‌روم
جنازه‌ام روی تخت نفس می‌کشد...
دیگر شعر سوژه خوبی نیست
تنهایی که بر گردد
باهم ادامه زندگی را می‌میریم...

#حسین_شفیع_زاده

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹

#صدای_برتر_سال_۹۸
#کافه_شعر_و_ترانه

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

سرم را به بازی می گیرند
فکرهایی که از خواب راحت
بدشان می آیند..

پناه می برم از تو
به قرص های جونده ی خواب..
سرم درد می کند..
شبیه اتوبوسی که صندلی هایش
از شهر خسته اند..

غمگینم می کند ادامه‌ این شعر
غمگین می کنند
دهان هایی که نام تو را می گویند
تکه ابری کوچکم
که شانه هیچ کوهی را
برای باریدن ندارد...

خسته ام
می خواهم خودم را فراموش کنم
تصویر خنده هایت را برایم بفرست..

#حسین_شفیع_زاده

🌸از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
45 مین شب بداهه گروه کافه شعر و ترانه ❤️
در تاریخ : 97/11/11
@Cafe_Sher_O_Taraneh
♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️

🔶مطلع بداهه 👇🏻👇🏻👇🏻

آن چنان آه و فغان از غم دنیا دارد
لب اگر باز کند کوه سخن ها دارد
#حسین_شفیع_زاده

🔷ادامه ی بداهه 👇🏻👇🏻👇🏻

زیر بار غم دوران کمرش سخت شکست
گرچه خونست دلش...خنده به لبها دارد
#شیوا_صالحی

رقص آوار در آیینه ی شعرم ، یعنی
متزلزل شدن عشق ، تماشا دارد
#آرش_مهدی_پور

یوسفی گم شده و در طلبش درهر سو
روز و شب بسته به زنجیر، زلیخا دارد
#حدیث_موذن

بغض وقتی گره‌اش کور شود می‌ترکد
ابر دلتنگ که شد میل به دریا دارد
#محمدجواد_جوانبخت

حال او سخت خراب است کمی مرهم باش
مثل حالی است که در بادیه، لیلا دارد
#حدیث_موذن

فاش هرگز نشَود سِرِ دلش از دیده
چشمهایش قدِ یک قرن معما دارد
#شیوا_صالحی

رو به یک قبله که خون می چکد از محرابش
مؤمنی مست و نمازی که فرادا دارد
#آرش_مهدی_پور

کُنج تنهاییِ خود هر شب و هر روز گریست
کس نفهمید چه دردی به دلش جا دارد
#شیوا_صالحی

این غمی که به دلش رفته ز بیداد زمان
گر شود فاش چه سرها که به صحرا دارد
#حدیث_موذن

غزلی سقط جنین کرده در اعماق سکوت
که دلش حرف به اندازه ی دنیا دارد
#آرش_مهدی_پور

♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️❄️♥️

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

تمام زیبایی های جهان
در خودنویس من پناه گرفته اند...
تا می نویسم "تو"
واژه ها به رقص در می آیند...

نگاه کن به تنهایی این مردها
این شعرها...
این سایه ها..
که هنوز دارند به تو فکر می‌کنند..

نگاه کن به دود آن سیگار
که ادامه دوستت دارم های لبی است
که هنوز به تو فکر می کند...

من به تو فکر می کردم..
به چشم‌هایت
که سیم ‌ها را برق چشم‌های تو ادامه دهم..
به عشق فکر می کردم
که می تواند از رد تو
تا پای من بدود
و دنیا را به کمر ببندد
تا قدر تمام نرفته‌هایمان برویم...

می نویسم تو..
و به خدایی فکر می کنم
که انگشت به لب
به ادامه این شعر چشم دوخته
تا ایده بهشت را از آن‌ بگیرد...

#حسین_شفیع_زاده

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

دلم پر است
مثل درختی نیمه سوخته
که هیچ تبری سراغش را نمی‌گیرد
.
می‌خندم
شبیه لبخند پیرمردی که هدیه تولدش
یک عصا بود...
.
به رفتن فکر می کنم
اما چگونه می تواند برود
رودی که جنازه‌های زیادی را
در خود جای داده است؟!
.
به ماندن فکر می کنم..
می ترسم از خیرگی جوانی
به قبری بدون جنازه..
از درختی که در بهار
چشم به راه باد است...
.
به تو فکر می کنم
و این قلم ادامه دستی است
که قلبم را می برد
و مرا جا می گذارد..
.
به لبخندم نگاه کن
و به خاطر آور
زیبایی غم‌انگیز آبشاری را که
زیر پایش را خالی کرده اند....
.
#حسین_شفیع_زاده

❄️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

نگاهم را به آسمان دوختم
که دست ذره بین‌های کسی
به واقعیتم نرسد

آنقدر بالا رفتم
که قد آدمک ها به هوای آزادم نرسید
مرا از رفتن
از نماندن
از تنهایی نترسان
من به جغرافیایی عادت کرده ام
که یک لبخندم
به تمام شب نشینی ها شرف دارد..

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

تنهایی همه چیز را تغییر داده
جز زیبایی تو را...
اعتراض دارم به تاریکی
اعتراض دارم به قرص ماه افتاده در حوض
اعتراض دارم به آبشار
که زیبایی تو را توصیف می‌کنند
.
می‌ترسم از هر چیزی که زیباست
می‌ترسم از ادامه این شعر
که باعث می‌شود
تو را به یاد بیاورم
که به سختی فراموشت...
.
نه/بگذار انتهای این شعر باز بماند
جای دکمه های پیراهنت
که حسرت باز کردنش
بر دلم مانده است...

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

تصور کن چه بر سر جهان می‌آید
اگر او را فراموش کنم؟!
اگر زنبور گل را فراموش کند؟!
اگر شب ماه را به خاطر نیاورد؟!

چقدر تنهایم
حتی در عکس‌هایی که با او گرفته‌ام
که هرکدام می تواند
عکسی پرسنلی باشد..

تنهایی ام را
در پیراهنی چهارخانه
زندانی کرده‌ام
جای دونفر خوابیده ام
جای دو نفر شهر را قدم زده‌ام
جای دو نفر شعر خوانده‌ام

به زیبایی او فکر می‌کنم
که مردان زیادی را زندانی کرده است
به آغوشش
که تنی را زندانی کرده است
کنار پنجره می‌ایستم
و شهری را زندانی‌می کنم...

فکر کن چقدر باید تنها باشد
شاعری که مخاطب شعرهایش
همیشه سوم شخص مفرد بود...

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

دست کشیده‌ام از خودم
از نا مهربانی های اطرافم..
خیره ام
همچون ابری که نه می‌رود
و نه می‌بارد...

کسی که نبود رفته است...
دوباره بر می‌گردم به اتاقم
برای دیوارها لالایی می‌خوانم
سایه افتاده رو تختم را بغل می کنم
و برای روزمرگی دیگری آماده می شوم

نگاه کن‌ به باد
که تمام ‌درختان را شکست داده
جز درختی که
شاخه‌هایش را بریده بودند...

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

شالیزازها را
با روسری ات آشتی داده بودم
تا به موهای تو بنشیند..

ورق میزنم

خیره ای
به ضبط صوت کهنه ای که
بی تو از هیچ عاشقانه ای
حساب نمی برد...

ورق میزنم

نشسته ای کنار پنجره
کنار گلی که باهم پیر شدیم..

ورق می‌زنم
تنهایی دست جمعی را
که سرم را
گرم بی کسی‌هایم کند

شبیه ابرمستی 
که‌ وقتی عاشق می شود
دنیا را بطر بطر باران مهمان می کند

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

فراموش کن
رویاهای مشترکی را
که در تخت خواب های جدا می بافتیم...
رها کن خودت را
همچون قاصدکی که تا دل نکند
اوج نگرفت...

نشسته ام
و فکر می کنم
به خوشبختی آدمی که قلب نداشت...

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

در فکر فرو می‌روم
مثل اولین ماهی در قلاب
در خودم شعر می‌خوانم
کاغذی سیاه می شود...

قلم می نویسد "من"
می نویسد "آدم‌ها"
این شعر ادامه کدامین جاده است؟!
ادامه اش را مدادی سفید می‌نویسد

نمی‌دانم میان آدم‌ها
دنبال کدامین نداشته ام می‌گردم
این جمع‌ها تنهاترم می‌کند..

بادی که در را باز و بسته می‌کند
عکسی نیمه سوخته
که در آتش می سوزد
کودکی که زنگ خانه‌ام را می زند
و فرار می‌کند
تنهاترم می کند...

تنهایی از پنجره بسته بیرون می‌رود
در خودم فرو می‌روم
جنازه‌ام روی تخت نفس می‌کشد...
دیگر شعر سوژه خوبی نیست
تنهایی که بر گردد
باهم ادامه زندگی را می‌میریم...

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

پناه می‌برم
از آدم‌ها به شعر
همچون درختی
از تنهایی جنگل
به تنهایی کافه‌ها..

جسم ویران شده‌ام را
از زیر آوار چین بیرون می‌کشم
می‌روم
بی گرفتگی دلی
که زیر پایی جا گذاشتمش....

#حسین_شفیع_زاده

🍁از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

نفس کشیدن در بکرترین هوای مو خورده‌ات
گم شدن در آبشار تا به کمر رسیده‌ات
خوابیدن در امنیت اقامتگاه بازوانت

تمام آرزوهای مردی است که می‌خواهد
در تو زنده بماند..
حتی اگر سال‌ها
از زمان مرگش گذشته باشد...

#حسین_شفیع_زاده

☀️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

تصویر این شعر را درست تنظیم کرده‌ام
روی بی تفاوتی‌های تو...
من در خیالم تکیه می‌کنم
به شانه هایی که خط می زند
باور ایستادن روی پاهای بی کسی‌ام را
و تو هدر می‌روی
در آغوشی که در چشم‌های تو
فقط دو تیله مشکی می‌بیند...

این سطرها را از آینده می‌دزدم
لرزش دست‌هایم را
در جیبم پنهان می‌کنم
خنده هایم را به عکاس می‌‌فروشم
و حرف‌هایم را می خوابانم

انتهای این شعر
هر دو بی حسابیم
تساوی
به نفع پیر شدن‌ بدون درک عشق!

#حسین_شفیع_زاده

☀️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

دوست داشتنت را به کدامین قاصدک بگویم
که خودش را به باد مخالف نفروخته باشد؟!
با چند واژه و یک قلم
چگونه بنویسم که چشم تو غنی شده خورشید است
و جنگل قطع نامه‌هایش را
از لحن تو صادر می‌کند...

واژه‌ها را از کاغذ بیرون می‌ریزم
تا لکنت را به شعر بکشم
_برای تکرار دندانه‌های اس‌س‌سم تو_
که ندیده باشم شیرین زبانی‌هایت را
برای خورشیدی که نیمه‌راه/نیمه‌اش را
به دریا خواهد فروخت..

تو هم بگذار و بگذر
این بیابان را
به دریایت برس..
بنشین و تماشا کن مرگ تدریجی‌ مرا
در سال‌‌های نوری
به وقت چشم‌هایت در نگاه دیگری..

تو هم بگذار و بگذر
منی را که در تو می‌میرد
تنهایی را می‌پذیرد
و "ما" نمی‌شود...

#حسین_شفیع_زاده

☀️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️

من از این اجتماع بریدم
وقتی افتادن سرنوشت من بود
از چشم‌های تو یا پله‌های ترقی‌ات
فرقی نمی کند...
من روی پای بغضم
بی امان می‌ایستم
توهم به دیگران بگو
مسافری بود در این حوالی
که راه گم کرده بود...

#حسین_شفیع_زاده

☀️از شاعران جوان حمایت کنید 👇🏻
@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
More