♦️♦️گزارش تکان دهنده یک پزشک بخش از هجوم بیماران کرونایی
♦️(ادای بعضی از کلمات بیانگر خشم این پزشک از شرایطی است که با آن مواجه بوده است)
♦️ «مهسا» در یک رشته توئیت به هجوم بیماران کرونایی به بیمارستانی که در آن کار می کند پرداخته و نوشته:
♦️کثافت ترین کشیک زندگیم بود. کثافتترین. پر خشمم، پر خشم. دارم میترکم. اصلا نمیتونم بسنده کنم به اینکه بگم اوضاع خرابه و رعایت کنید. باید بنویسم از این جنایتی که در حق ما کردن.
اول صبح که بخش رو تحویل گرفتیم گفتن هیچ جا نیست. نه ایسیو نه بخش. فعلا نخوابونید تا ترخیص شن. پشت به پشت مریض میاد. برای همه آزمایش و سیتیاسکن درخواست میشه. و تقریبا از هر ۵ تا سیتی که مینویسیم ۴تاش درگیر درمیاد.
♦️اونی که درگیر نیستم به این معنی نیست که کرونا نداره. یعنی ریهاش(فعلا) درگیرنیست. تو اون صداسیمای بیصاحاب گفتن بستری و pcr رایگانه. ما اینجا میگیم ۶۰۰ ۷۰۰ تومن. مضطرب میشن. میگن الان سیتی قطعیه؟میگیم نه. پول pcr رو ندارن. سعی میکنیم با زر مفت بگیم داروهاش اینه مصرف کن.
داروهاش اون نیست! فاویپیراویر نمیدیم.
♦️این همه زر مفت و غیر علمی زدن فشار به آدم وارد میکنه. علمی حرف بزنی مریضا مستاصل و مضطرب میشن. چون داری بهشون میگی که ببین ماجرا اینه ولی منو تو بدبختیم اینجا.
♦️بعد زنگ میزنن که پاشو بیا ایسیو x نفر مردن. خلاصهی پرونده بنویس. فضای بیمارستان که پره سیاهپوشه بماند. میری میبینی همه فوتیها کوویدن.
♦️از مرده یه زوج زن و شوهر هست. صدای شیون بچههاشون از بیرون بخش میاد.
حداقل جا خالی شده و بدحالا رو میخوابونی. مریض سیتی مریض سیتی. تا به خودت بیای عفونیا میگن دوباره پر شد.
♦️این یعنی باید مریضای بدحالو اورژانس نگه داری تا یه بیمارستانی خالی شه و برن. حالا مشکل چیه؟ اورژانس پر میشه.
♦️ هشدار میدن کسیو برای سرم و کوفت و زهر مار نفرست تو. همش تو ذهنته جز بدحال نفرست تو. نزدیک بود یه سکته میس کنم! چون بدحال نبود.
♦️این وسط از بستریای بخش حالشون بد میشه. باید برن آیسیو. که پره. یعنی اونام مثل بستریای اورژانس باید وایسن تو نوبت بیمارستانای دیگه.
که اونام پره.
♦️میری یه چایی کوفت کنی تو اون پاویون گهگرفته، ميبينه اين اينترنه پدرشوهرش بستریه. اون اتند که نیست شوهرش امام بستریه. و .... .
♦️من دیگه اونجایی ترکیدم که خواهر برادر نه چندان جوونی مامان بابای پیرشونو اورده بودن. اکسیژن هر دو پایین. گفتیم بستری میخوان. پدر و مادر گفتن بستری نمیشیم. این بچهها گریه و التماس به ما که یه کاری کنید. پدر مادر هم گریه که ما نمیخوایم. ما میخوایم تو خونه بمیریم.
♦️همین حین مریض بدحال شده رفتم بخش بالا سرش. یه عالمه آدم مشکی پوش وایساده. فک کردم تخت بغلی چیزی مرده. میگم همراهای بقیه تختا بیرون باشید. میگن همراه همین تختیم، [نگاه متعجب من که چرا استقبال رفتین این که زندهست. ]، دیروز بابامون مرده(اشاره با دست به طبقهی بالا؛ آیسیو)
https://t.me/CHZIR/19569#کرونا #ایران #فقر #گرانی #تورم ♦️♦️به کانال تلگرامی فریاد زندانیان بپیوندید
https://t.center/CHZIR