شما فرستادهاید:
یادداشتی از
#سیدعلی_میرفتاح (مدیر مجله کرگدن):
" تجارب ناب روحانی "
به دوست بزرگوارم آقاي
#علی _دهباشی زنگ زدم كه حال استاد
#شايگان را بپرسم. رفقا مطلعم كرده بودند كه دكتر
شايگان سكته كرده و در بيمارستان بستری است. آقای دهباشی را خدا خير بدهد. خيلی از كارهايی را كه قاعدتا وظيفه وزارت ارشاد است، او يكتنه انجام ميدهد. به تعبير دكتر صادق زيباكلام هرچه درد و بلای دهباشی است بخورد توی سر نهادهای فرهنگی. نهادهای فرهنگی ما عموما به تعطيلات رفتهاند و حال و حوصله كار ندارند. اما علیآقای دهباشی نه تنها در كنار مجلهاش، هفتگی "ايونت"های آبرومند و وزين برگزار میكند بلكه هوای استادان پا به سن گذاشته را هم دارد و فرادا مثل يك سازمان عريض و طويل رسمی عمل میكند و چراغ فرهنگ و هنر را روشن نگه میدارد. بخصوص در مواقع بحرانی، وقتی كه برای يكی از متفكرين و استادان نامدار اتفاقی میافتد و مشكلی پيش میآيد او مياندار میشود و قضايا را به تنهايی و دوستانه سامان میدهد. خدا خيرش دهد و كار و زندگیاش را بركتی مضاعف ببخشد. وقتی زنگ زدم تا حال استاد را بپرسم، البته كه اقوال پزشكی را برايم نقل كرد اما از سر هوشياری و زيركی گفت چه بسا دكتر
شايگان قصد كرده يكی از آن تجربههای ناب معنوی را تكرار كند. منظور آقای دهباشی تكرار آن تجربه شيرين روحانی با مرحوم علامه بود. انصافا بهجا و به موقع اين خاطره درخشان را يادآوری كرد. راست میگويد. قضايای علمی و پزشكی و از اين قبيل به جای خودشان محفوظ. آنها را خبرگزاریها مخابره میكنند و با ذكر جزئيات، وضعيت عمومی استاد را فيالفور به اطلاع عموم میرسانند. اما تاويل اين سكته با تجربه سير و سفر معنوی اشارتی است كه چشممان را به حقيقت امر باز میكند. از شيرينترين خاطرات دكتر
شايگان، همنشينیهای ايشان است با مرحوم علامه طباطبايی. در سالهايی كه كربن [هانری کربن] به ايران میآمد، اصحاب تاويل گرد هم جمع میشدند و پای درس علامه مینشستند. بیترديد يكي از حسرتهای زندگی من و امثال من همين است كه نتوانستهايم چنين جمعی را درك كنيم. اصحاب تاويل بخشهايی از انجيل يا اوپانيشاد يا تورات يا اوستا يا هر متن مقدس ديگری را بازخوانی میكردند و از مرحوم علامه میخواستند تا آنها را با عنايت به عرفان اسلامی تاويل كند... چيزهايی كه ما از آن جلسهها شنيدهايم از زبان بزرگانی است كه هركدام مقام و منزلتی بس زفيع دارند، معذلك تكتكشان اذعان دارند كه شمع آن محفل مرحوم علامه طباطبايی بوده است قدس سره.. در كتاب سير آفاق معنوی كربن، دكتر
شايگان اشاراتی به اين جلسات كردهاند كه تا حدودی به ما میفهمانند چه میگذشته. اما به طور خاص دكتر
شايگان يكی از تجربههای نابشان را چند سال پيش در گفتوگويی به زبان آوردند. خيلی طولانی نيست. اجازه بدهيد قول دكتر
شايگان را عينا رونويسی كنم. اما قبلش از صميم دل آرزو میكنم كه استاد هر چه زودتر رخت عافيت بپوشند و انشاءالله اين بيماری شفا يابد و ما كماكان از تاملات و اشارات و نوشتههای دكتر
شايگان نصيب ببريم:
" تجربه شگفت انگیزی که با او داشتم در خانهای در شمیران که دوستان دیگر بنا به عللی نتوانستند حضور یابند. ما تنها بودیم و شب فرا رسید. از گردسوزهایی که بالای طاقچه گذاشته بودند، نور صافی میتراوید. مثل همیشه روی زمین، بر مخده نشسته بودیم. من از استاد درباره وضعیت اخروی و اینکه چگونه روح صحنه نمایش ملکاتی است که درخود انباشته و پس از مرگ آنها را در برزخ متمثل میكند، سئوال کردم و ناگهان استاد که معمولا بسیار فکور و خاموش بود از هم شکفت؛ از جا کنده شد و مرا نیز با خود برد. دقیقا بخاطر ندارم از چه چیزی میگفت، اما آن فوران حالهای دمادم را که در من میدمید به یاد دارم. احساس میکردم که عروج میکنم. گویی از نردبام هستی بالا میرفتیم و فضاهای هردم لطیف تری را باز میگشودیم. چیزها از ما دور میشدند و هوای رقیق اوجها را و حالی را که تا آن زمان از آن بیخبر بودم حس می کردم. سخنان استاد با حس سبکی و بیوزنی همراه بود. دیگر از زمان غافل بودم. هنگامی که به حال عادی باز آمدم ساعتها گذشته بود. سپس سکوت مستولی شد. ارتعاشهای عجیبی مرا تسخیر کرده بود و مجذوب در خلسهای صلحی و وصفناپذیر بودم. استاد از گفتن ایستاد و چشمانش را به زیر انداخت. دریافتم که باید ايشان را تنها بگذارم. نه تنها به سئوالم پاسخ گفته بود، بلکه نفس تجربه را در من دمیده بود. این تجربه را دیگر برایم تکرار نکرد اما یقین دارم او اهل کرامت بود. "
@searchformeaning@Bookzic