کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد

#سروناز
Channel
Politics
News and Media
Social Networks
Prohibited Content
Persian
Logo of the Telegram channel کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد
@BehnimaPromote
1.56K
subscribers
18.2K
photos
18.1K
videos
18.4K
links
https://t.center/behnima ارتباط با ادمین @BEH_Naam23
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گرد
Video
.

هشدار: ویدئوی آزاردهنده

صدای بدن‌های حبس‌شده

نویسنده: ناشناس

بدن، منفک از ذهن نیست. ما هر چیزی را در نسبت با بدن خود، تجربه می­‌کنیم. زیست روزمره ما در پیوند مستقیمی با بدن ما فهم می­‌شود. همین بدن هم هست که در زندان محبوس می­‌شود و او را از دیگری جدا می­‌کند. حالا اگر این بدن، نتواند کارکردهای همیشگی خود را داشته باشد، انگار همه‌چیز دو‌پاره می­‌شود. زندگی روزمره به سختی تجربه می­‌شود، در حالی که ذهن تو می­‌گوید که باید ادامه دهی، بدنت خسته است و فرسوده، اما ذهنت می‌خواهد مقاومت کند. از یک جایی وجود تو هم تسلیم بدنی می­‌شود که همراهت زندگی می‌کند، چرا که چیزی جدا از آن نیست. به همین خاطر هم هست که یک بیماری مزمن، به خودی خود می­‌تواند یک فرد را به گونه­‌‌ای رنجور کند که تحمل دیوارهای زندان را سخت و سخت­‌تر شود. انقدر سخت که نمی‌دانی چگونه می‌توانی این وضعیت را تاب بیاوری. زندگی در زندان با بیماری، شکنجه‌ای مضاعف است و بی‌توجهی به وضعیت سلامت زندانی و محروم‌کردن او از خدمات درمانی، ترفندی آگاهانه و عامدانه.

 اینک، سارا جهانی از زندان راجع به بیماری­‌اش و بی‌تفاوتی مسئولان زندان گفته است، راجع به اینکه چگونه مجبور است با بدن خود مواجه شود، صدایش با بخشی از وجودت بازی می­‌کند که انگار همیشه می‌خواستی نادیده­‌اش بگیری. اما همه‌چیز به یکباره در درونت متلاطم می‌شود. اینکه هر مقاومتی چه فراز و نشیب­‌هایی دارد و چقدر آسیب‌پذیری انسانی در آن پنهان شده است. پر است از زمین‌خوردن و بلند‌شدن، به قول خود سارا در ویدئویی که قبلا منتشر کرده بود: ما زمین می‌خوریم اما باز هم بلند می­‌شویم. اینکه این زمین‌خوردن‌ها و دوباره بلند‌شدن­‌ها، اینکه این واقعیت سخت، جزیی از زندگی زنی است که در حال مقاومت است.

سروناز احمدی هم تحت اضطراب و خشونت زندان، بیماری صرع کودکی­‌اش بازگشته است، فشار مضاعف زندان، برای بدنش، خاطره­‌ای از گذشته را احیا کرده است. انگار بدنش می­‌خواسته صدای اعتراض خودش را نسبت به آنچه می­‌بیند، به صورت مجزا اعلام کند. سرونازی که همیشه در حال ترجمه­‌‌کردن و نوشتن و کمک به دیگران است، این‌بار صدای بدنی را شنیده که می­‌خواهد کمی در شرایط آرام­‌تری زندگی خود را بگذارند، و می خواهد به مرخصی بیاید. مرخصی برای اینکه بتواند خود را التیام ببخشد و باز هم ادامه دهد.

#سارا_جهانی
#سروناز_احمدی
#زن_زندگی_آزادی
#زنان_گیلان
#ژینا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
استقبال زنان زندانی در اوین  از مقامات قضایی
روز چهارشنبه شش دی‌ماه زمانی که قضات دادگاه انقلاب و مقامات قضائی به بند زنان آمدند و مواجهه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام شکل گرفت، صحنه‌هایی به‌یاد ماندنی به تصویر کشیده شد.
صحنه‌ای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک” داد”گاه و” داد”خوهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایت‌ها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.
زنانی که در داخل زندان با شجاعت و شهامت در مقابل قضات صادر کننده احکام‌شان ایستاده بودند و تنها خواسته‌شان توقف سرکوب و خشونت علیه مردم ایران بود.
آنها فریاد می‌زدند و از مقامات می‌خواستند که اعدام و شکنجه را متوقف کنند.
قضات و مقاماتی که در میان ده‌ها نیروی امنیتی جرات بیرون آمدن از در اتاق یا پذیرفتن ورود ما زنان به اتاق‌های‌شان را نداشتند.
این لحظه همان لکنت زبان جنایت‌کار در مقابل دادخواه است.
صحنه عجیبی بود. ما زندانیان جلوی در ایستاده بودیم و تکان نمی‌خوردیم. نیروهای امنیتی و زندان‌بان‌ها ما را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدند. یکی دو بار زمین خورده اما دوباره بلند شدیم و ایستادیم. دستها‌یمان را به شکل قلاب زنجیر کردیم و شعار و سرود خواندیم.
یک لحظه در راهروی بند هیچ نبود جز فریاد طنین‌انداز زنان : “محسن شکاری” “محسن شکاری” “محسن شکاری”.. و تصویر عموزاد از لای نرده‌های پنجره افسرنگهبانی که سرش پائین و پائین‌تر می‌افتاد،  تصویری به یاد ماندنی شد در خاطرمان.
ای کاش عکاسی از آن لحظه عکس می‌گرفت.
این شکوه فریاد دادخواهی علیه بیدادگر و ظالم است. این زیبایی سر برآوردن عدالت‌خواهی در بارگاه ظلم بی‌امان، در بند زنان است.
در آن لحظه #گلرخ را می‌بینم که با یکی از ماموران بحث می‌کند و می‌گوید به جای عقب راندن ما یک بار رو به سوی آنان بگیر و به آنان بگو جنایت بس است. قتل و کشتار بس است. به جای ما آنان را متوقف کن که دستشان در خون است.
صدای فریاد دیگری را می‌شنوم. #سپیده سرش را از لای میله‌های پنجره جلو می‌برد و خطاب به عموزاد می‌گوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟
بی‌اختیار دیگری فریاد می‌کشد #ماشالله_کرمی کجاست؟ چرا آزادش نمی‌کنید؟
#محبوبه با لهجه جنوبی فریاد می‌زند کیان را خودتان کشتید. حالا می‌خواهید مجاهد کورکور را اعدام کنید؟
صدای #سروناز را از پشت در قفل شده و صورت پر حرارتش را از دریچه کوچکش میبینم و میشنوم فریاد میزند: “ محسن شکاری زنده است.” “ خون سرد نمیشه.”
از پشت درِ قفل شده، کمی دورتر از ما زنان فریاد می‌زنند رضا رسائی را نکشید و با مشت بر در می کوبند.

به نظرم می‌آید این باشکوه‌ترین “داد”گاه است.
صدایم بلند می‌شود و به جمع سخن‌رانان می‌پیوندم.”  این یک دادخواهی مردمی است . جلوه و تصویری از “ داد” گاه شما قضاتِ دادگاه انقلاب و مقامات قضائی‌ست که دست به اِعمال شکنجه و اعدام زده‌اید. خوب احساس کنید. احساس کنید زمانی که در مقابل مردم رنج‌کشیده ایران با این پرسش مواجه خواهید شد “که چرا فرزندان این سرزمین را کشته‌اید؟ چرا جوانان را اعدام کرده‌اید؟ چرا زنان و مردان را شکنجه و زندان کرده‌اید به چه حالی خواهید افتاد؟ شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوری‌اسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید،  جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی-عقیدتی برای امر دادخواهی‌ست.
این تاریخ را به ذهن‌تان بسپارید.
صدای اعتراض بلندتر از قبل در تمام زوایای ساختمان می‌پیچد. “دست از صدور احکام اعدام بردارید. ماشین مرگ، اعدام و شکنجه را متوقف کنید. دلیل به اینجا آمدن‌مان نه احکامی‌ست که علیه خودمان صادر شده است و نه زندانی‌ست که با افتخار تحمل می‌کنیم. ما اینجا آمده‌ایم که بگوییم خشونت علیه مردم را متوقف کنید. آمده‌ایم بگوئیم مقاومت و اعتراض ادامه دارد و جنبش “زن، زندگی، آزادی” زنده است.”
موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود . ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به براوردن یک کلمه از همان دهانهایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند میخوانند، نبودند، ضبط می کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

#نرگس_محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین

#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
عرفان کرم ویسی وکیل جعفر ابراهیمی و کامیار فکور در توییتی به توضیح شرایط این دو زندانی سیاسی پرداخت

در این توییت امده است :

‏١- امروز دوازدهم شهریور ماه موکلینم ‎#جعفر_ابراهیمی و ‎#کامیار_فکور همراه تعدادی دیگر از زندانیان طبق تصمیم شورای طبقه بندی زندان اوین از بند۴ زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل گردیدند.
این در حالی است که دلیل خروج از زندان در زمان انتقال، حضور در جلسه ی دادگاه عنوان شده است.

‌‏٢- این تصمیم در حالی گرفته شده است که رسیدگی به وضعیت جسمانی جعفر حسب قول مساعد مسیولین زندان اوین و نامه نگاری های انجام شده بایستی به فوریت انجام میشد و درخصوص کامیار نیز باتوجه به اینکه همسر ایشان ‎#سروناز_احمدی در بند زنان این زندان است، این انتقال غیرقانونی بوده است.
‏علیه فراموشی:
امروز روز ملاقات، ‎#سروناز_احمدی را به همراه وکیلش دیدم. مثل همیشه لبخند به لب و سرشار از انرژی و زندگی
زنی مومن به ازادی و برابری و رهایی

سروناز هم عزیز کسان زیادی بود، اما قلب بزرگش تعلق خاطر جمعی داشت.

زندانیان سیاسی را فراموش نکنیم

توییت آنیشا اسدالهی
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#توماج_صالحی
#نیکاشاکرمی_میلان_حقیقی_
#تخریب_دوربین_های_مداربسته
#مرگبرسپاهی_ملاساواک_شاهی
#به_خیابان_برمیگردیم

https://t.me/+f2d8XXh6XVEzZGY0
🛑تحمیل حکم حبس به کامیار فکور و سروناز احمدی در دادگاه تجدیدنظر


بر اساس حکمی که توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران صادر و به #کامیار_فکور فعال کارگری و همسرش #سروناز_احمدی مترجم، فعال حقوق کودکان و حامی کارگران ابلاغ شده، محکومیت آقای فکور به هشت ماه حبس و سروناز احمدی به سه سال و شش ماه حبس تعزیری تقلیل یافته است.


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_ژینا
#قیام_برای_زندگی
https://t.me/behnima/39415
.
امروز دوشنبه هفتم آذر #امیررضا_دوزنده به قید وثیقه آزاد شد.
به امید آزادی #لیلا_منصور، #کامیار_فکور ، #سروناز_احمدی ، #حسام_حسن_آبادی ، #شورا_فکری و همه بازداشت‌شدگان و زندانیان سیاسی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد