🔴 پیامدهای تاریخگریزی
✍️دکتر رضا امانیفر- معلم - جامعهشناس
انقلاب یک پدیده اجتماعی است و به مثابه هر پدیده اجتماعی دیگر، امری زمانمند و تاریخی است. زمانمند بودن و تاریخی بودن یعنی اینکه در زمان و تاریخ معینی اتفاق میافتد و از مراحل تاریخی مشخصی عبور کرده است. بنا بر این دیدگاه، نادیده گرفتن مراحل تاریخی که هر پدیده اجتماعی از آن عبور کرده است، موجب نقص تحلیل و عدم شناخت صحیح از آن میشود.
آنچه امروز در جامعه ما رخ میدهد - فارغ از این که آن را خیزش، جنبش، انقلاب یا هر چیز دیگری بنامیم - پدیدهای اجتماعی است و فرا و مستقل از تاریخ ما و حداقل تاریخ معاصر ما نیست. در این تاریخ نیروهای سیاسی، اجتماعی، فکری، فرهنگی و حتی اقتصادیای نقش ایفا کردهاند که پرهیز از پرداختن به آنها و انکار تاثیر و تاثرات آنها بر یکدیگر و نیز اتفاقی که امروز در جامعه در حال رخ دادن است، هم از نظر معرفتی و شناختی سردرگممان میکند و هم از نظر سیاسی و رفتاری سرگشتهمان میسازد.
اگر نخواهیم به گذشته دور برگردیم و مایهها و عناصر فکری و فرهنگی و رویدادهای تاریخی ایرانیان را در پرانتز قرار دهیم، حداقل بایستی به این امر واقف باشیم که تحولات یک قرن و نیم گذشته، تاثیرات مستقیمی بر آزادیخواهی و عدالتجویی جنبش اخیر دارند. نیروهای فکری و اجتماعی و سیاسی درگیر مشروطه، پایان دوره قاجار، ظهور رضاشاه، آغاز شکل و شمایل خاصی از مدرنیزاسیون در ایران، ظهور نیروهای چپ، جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، رفتن رضاشاه و جانشینی پسرش محمدرضاشاه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، فضای سیاسی و اجتماعی بعد از کودتا، رشد نیروهای ملی در عرصه سیاسی و اجتماعی، ظهور نیروهای چپ جدید که با انتقاداتی از گذشته وارد صحنه شدند، انشفاق در گروههای ملی و مذهبی و ظهور نیروهای جدید از دل نیروهای موجود، مواجهه حکومت وقت با نیروهای سیاسی و اجتماعی در حال رشد، سمت و سوی مدرنیزاسیون در ایران و تبعات آن، روابط بینالمللی حکومت و نقش نیروهای خارجی، سیطره و هزمونی قرائت خاصی از مذهب، انقلاب ۵۷، جنگ و تبعات آن، نقش نیروهای همراه با حکومت و مخالف با حکومت، پایان جنگ و …. همه اینها و همه اینها مانند حلقههای تو در توی یک زنجیر طولانی و پیچ در پیچ به شرایط امروز ما پیوند میخورند. سر باز زدن از گفتوگو در این موارد به بهانه اتحاد فرار از واقعیت واقعی جامعه ماست. این که به امروز بپردازیم و گذشته را در گذشته دفن نماییم، نه تنها عقلانی که حتی شدنی نیز نیست؛ زیرا که گذشته در امروز و حتی در آینده نیز جاریست.
به نظر میرسد که حامیان عبور از گذشته و چسبیدن به حال - با هر بهانه و دلیلی که داشته باشند - به سه دسته تقسیم میشوند: نخست کسانی که حوصله و توان خواندن تاریخ و تامل و تفکر در آنچه پشت سر گذاشتهایم را ندارند. دوم کسانی که به نفعشان است که چیزی یا چیزهایی در گذشته دفن شود و آشکارشدگی آن سبب آسیب به جایگاه آنها یا آسیب به نیروهای فکری و اجتماعی میشود که به آن وابسته هستند. سوم کسانی که بر موج سوار میشوند و همیشه آمادگی میوهچینی از درختی را دارند که خود سهمی در رشد آن نداشتهاند؛ در واقع ابنالوقتها.
در پایان بایستی به این امر اشاره کنم که حذف هر صدا، تفکر و نیرویی در امروز و موکول کردن مطرح شدن آن به فردا، نه تنها راهگشا نخواهد بود که بذر استبداد را در خویش میپرود و اگر در جستجوی جامعهای دموکراتیک و آزاد هستیم، تنها صدایی که امروز بایستی نگرانش باشیم و از آن بپرهیژیم، صدای استبداد و صدای دیکتاتوریست. و ما میتوانیم خیلی ساده و شفاف و بدون برچسب زدن و اما و اگر صدای دیکتاتوری را تشخیص دهیم. هر آنکس که میگوید فقط من و دیگری و دیگران بایستی حذف شوند، دیکتاتور است؛ بینیاز به تعاریف متعدد در لغتنامهها و دیکشنریها.
#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#رسول_بداقی
#اسماعیل_عبدی
#جعفر_ابراهیمی
#محمد_حبیبی
#هاشم_خواستار
#مسعود_فرهیخته
#جواد_لعل_محمدی
#ژینا_امینی