ظهر است فوران خورشید
او چتر آتشکده اش را پهن نمود بر
حوالی جسم سوخته من
تا شاید مرا از پای اندازد
در این دشت دلم، ،،
اما فارغ از این سوز عطش تنهایی
خبر از دل سوزناک ندارد
و نمیداند
برای این جسم سوخته من
هیچ آتش افشانی
سوزانتر از آغوش دلبرم نیست
در این حوالی آتشکده
دشت نگاهت
#محمد_فتح_الله_پور