سپید خانی ...
واژه شناسی .فقه اللغه.اتیمولوژی
کلمه ی سپید خانی
این اسم از دوقسمت تشکیل شده است.
نخست:سپید
سپید واژه ایی ست پهلوی و معنای آن رنگ سپیداست.سفید.اسپید.اسفید.به رنگ برف.به رنگ شیر.مقابل سیاه یا سیه
اما...
قسمت سخت ومشکل کارقسمت دوم واژه یعنی واژه....خانی...است.
خان:کلمه ایی ست پهلوی.تلفظ آن به صورت:Xan
میباشد.
خان به معنای خانه.سرا.سرای.بیت عربی...
به معنای کندو و لانه زنبور
به معنای شیارهای مارپیچ داخل تفنگ و.... است.
یک نظر:شما خان را به معنای کندو ولانه زنبور عسل در واژه...خانسار...دارید.
چرا مینویسم...خانسار ولی نمینویسم...خوانسار
علت دارد:یاقوت حموی Hamavi
درست است نه حموی Homavi
درکتاب معجم البلدان و خواندمیر در کتاب حبیب السیراین شهررا
خانسار نگاشته اندنه خوانسار...
این شهر محل تولید وپرورش زنبور عسل بوده است از قبل ازاسلام
و
خان دراینجابه معنای محل تولید عسل آمده با پسوند ...سار...که کثرت و فراوانی را میرساند.
این یک نظر...
اما منظور ومراد ما...خان و خانی
به معنای چشمه است.واژه ی
خان...خانی
در گویشهای مختلف ایران به گونه های
خان.خانی.کان.کانی.کهن.کهنی.خنی.و..خونی
که تمام این واژگان کوچک شده ی
خانی جه و خانی چه هست.
اولین رد پای این واژه در کتاب فتوح البلدان بلاذری آمده است این نویسنده در ذیل عنوان فتح همذان مینویسد:
حکایت کرد مرا زیادابن الرحمن بلخی از مشایخ خود که از اهل...سی سر...بودندوگفت ازاین رو به آنجا سی سر میگویند که زمین پستی است بین رؤس شامخه جبال چون کوههای اطراف آن ناحیه به عدد سی میرسدازاین جهت آنجارا سی سر گویند.
بایست دانسته شود که به آن ناحیه علاوه بر سی سر...صد خانیه...نیز میگویند.چه آنجارا...صد چشمه...
است.
بعد مسعودی در التنبیه و الاشراف
دو جا نام سی سر...با...صدخانیه را میآورد.
همینطور در قبل اسلام
در کتاب دینی بندهش است که میگوید چشمک اپان خان یعنی سرچشمه آبها و کان آبها
شاهدمثال دیگر
ابن خردادبه و علامه قدامه بغدادی در جای شهر صحنه کردستان از سی سر وصدخانیه به معنای صدچشمه نیز آورده اند.
پس تااینجا مشخص شد که
خان وخانی
در کلمه خانسار و سپید خان وسپیدخانی به معنای اصلی چشمه است مطلق...
خانسار یعنی محلی که چشمه های بسیار دارد
اما مجازن به معنای کوه است
و
خانسار یعنی کهسار.کوه سار.کوهسار
و
سپیدخانی چون بسیار چشمه فراوان دارد یعنی چشمه سپید اما مجازن یعنی
کوه سپید....
شما خان و خانی مجازن به معنای کوه را در
هزارخانی...دارید یعنی هزارکوه
در هفت خان رستم دارید هفت مرحله هفت کوهی که رستم طی کرد.
خیلی از اساتید اعتقاد داشتندکه
هفت خوان زیاد درست نیست وباید
هفت خوان رستم...هفت خان نوشته شود.
هفت خان اسفندیار
واژه خان.خانی.کان.کانی.خن.خنی.خونی
خونی شما را یاد واژه ...گاو خونی...میاندازد
خونی اینجا به معنای پهلوی چشمه است نه چیز دیگر...
گاو هم که پهلوی سره است
گاو.گو.گیو.گؤ...Geo
Geo را کجا داریم؟
در واژه ی...گؤ مات...گیومات...
گؤ یعنی گاو
مات هم همان ماد هست.ماجرای بردیای دروغین را به خاطر بیاورید برویهم معنای...گاوماد...میدهد.
مطلب آخر آنکه
در تمام کتب قدیمه...خانسار وسپیدخانی...نوشته شده است
خوانسار وسپیدخوانی وهفت خوان در کتب جدیده مسطور گشته.
جواب سؤال
سپیدخانی نوشته شود یا سپید خوانی؟
جواب:اصح کلمه سپیدخانی است ...
تذکاریه:خان مجازن به معنای کوه را علاوه بر موارد بالا گفته شده در
کلمه....
خانه میران
روستای زیبا داریم.میران هم مخفف امیران است رویهم به معنای...چشمه امیران...مجازن به معنای کوه امیران.
قلمی شد...
✍ #سید_مهدی_کتان_فروش📸 #محمد_رضا_ذوالفقاری@ArakiBass