بُعد
واقع در جهتی کاملا متضاد با واقعیت بوده و مقوله ای است تغییرناپذیر. ظهور این بعد حالتی متناوب دارد، بدین معنی که هر بار به طور غیر منتظره ای آشکار می گردد و قلمرو ای است بیگانه با بُعد نمادین و وحشت آدمی در مقابل آن ناشی از همین بیگانگی عمیق است.
بُعد
واقع مقوله ای است که هر بار هنگام تشکل بُعد نمادین به برون فکنده شده و از مدار آن به خارج پرتاب می شود. بُعد
واقع حاصل و مازادی است از آنچه که از طریق وسایل انسانی نتوانسته به کار گرفته شده و وارد عالَم او گردد. غرابت بُعد
واقع از آن روست که آدمی در حیطه شناخت خود و در زبان تکلم خویش عاجز از نامیدن آن است، زیرا در بُعد نمادین نمی گنجد و در مقابل بُعد
واقع زبان از گفتن باز می ماند. پس آن چیزی است که هنوز به سطح کلامی وارد نشده و یا قاعده مند نشده است.
طبق نظر لکان، بُعد
واقع بایستی در طی تحلیل،نمادسازی شود. بایستی با کلمات بیان شود؛ بایستی در قالب دال ها بیان شود (دال سازیsignifierzed). همان طور که ژاک آلن میلر می گوید: تحلیل شامل "ناپدید شدن"
امر واقع و پدیدار شدن آن در قالب "
امر نمادین" هست. تفسیر با مورد هدف قرار دادن بُعد
واقع به تحلیل شونده کمک می کند تا آنچه را موجب تثبیت شدگی یا گیر افتادن امیال وی شده است، بیان نماید.
#لکان #لاکان #بعد_واقع #امر_واقع@Analytic_Mind