مرحوم استاد جعفرى در همان روزگار جوانى شنا كردن را فراگرفته بود و آن را خوب مىدانست. گاهى اوقات كه در همين اواخر با ايشان براى شنا به استخر می رفتيم، هنوز شنا كردن ايشان به قوت خود باقى بود و ما را به چالش می طلبيد. در يكى از روزها در اوايل دهه 70 كه با تعدادى از جوانان براى كوهنوردى به دامنه سهند رفته بوديم، در كنار منطقهاى چادر زديم كه نام آن به زبان آذرى گيرخ بولاق (چهل چشمه) بود. در يكى از روزهاى اتراق ما در آن مكان بسيار با صفا، ضمن گفتارهاى نغز خود، صحبتى از شهيد نواب صفوى به ميان آمد و ايشان اين خاطره را نقل كردند: «مرحوم شهيد نواب صفوى در نجف مدتي نزد من شرح لُمعه و شرح تجريد می خواند و بسيار خوش استعداد و خوش ذوق بود. در دوران تحصيل و اقامت در نجف، در تابستان يكى از سالها (اواسط دهه 20)، روزى در مدرسه بادكوبه ایها نشسته بودم كه نواب صفوى وارد شد. هوا در آن روزها در نجف بسيار گرم شده بود. نواب اصرار مي كرد كه به اتفاق براى شنا به طرف فرات برويم. به او گفتم: هوا بسيار گرم و تقريباً طاقت فرساست؛ اجازه دهيد در هنگام عصر برويم. گفت: به دلم افتاده است كه برويم. من هم پذيرفتم و در گرماى شديد به طرف فرات رفتيم. به نقطهاى از فرات كه رسيديم، ديديم پيرمردى در حال غرق شدن است. بنده با ديدن اين منظره، به سرعت در حال درآوردن لباس خود بودم كه ناگهان ديدم نواب بدون اندك توقفى، با لباس، خود را به آب زد. من بسيار ترسيدم، زيرا او به تازگى، يعنى يك هفته پيش، مراحل ابتداييِ شنا را از بنده و ديگر دوستان ياد گرفته بود. لحظات به سرعت می گذشت و صحنه وحشتناك غرق شدن پيرمرد برايم سخت و دردآور بود. قبل از شيرجه در آب، خطاب به نواب فرياد زدم كه زياد به او نزديك نشود و فقط او را هل بدهد، زيرا او وضعيت نجات غريق را نمی دانست كه در آن حال، شخص غريق حتى نزديكترين فرد خود را نيز به زير آب می كشد. به سرعت در آب شيرجه زدم و وقتى كنار غريق رسيدم، نواب با احتياط تمام او را هل می داد و خيلى به سرعت آن پيرمرد را به ساحل فرات رسانديم. آخرين ضربه را به پيرمرد من زدم و ناگهان سوزش شديدى از مچ تا آرنجِ دست چپم احساس كردم. خيلى سريع فهميدم كه وقتى پيرمرد را به ساحل رسانديم، دست چپ من به قطعه شيشه هاى ريخته شده در ساحل فرات اصابت كرده و از مچ تا زير آرنج را عميقاً شكافته بود. از دستم به سرعت خون میرفت و اطراف من و نواب را خون فرا گرفته بود. خونريزى در آن لحظه برايم اهميتى نداشت، چون پيرمرد نجات يافته بود و هر دوي ما خوشحال بوديم. پيرمرد بنده خدا مردى افغانى بود كه براى فرار از گرما خود را به آب زده بود و چون شنا نمی دانست، كم مانده بود كه غرق شود. با لباسهايم دستم را بستم و به سرعت عازم بيمارستان شدم و الحمدلله مداوا شد. مرحوم نواب می گفت: عجيب است كه من در آمدنم به مدرسه بادكوبه ایها اصلاً هيچ انگيزهاى نداشتم و به دلم آمد كه نزد شما بيايم و به شنا برويم». توضيح: 1ـ كتاب «الروضة البهیة فی شرح اللُمعة الدمشقیة»، معروف به شرح لمعه، یکی از مهمترین کتابهای آموزشی فقهی در حوزههای علمیه به شمار مي رود و کتاب درسی مشتمل بر تمام ابواب فقه است. 2ـ کتاب «تجرید الاعتقاد»، تألیف خواجه نصیر الدین طوسی، يكي از کتابهای مهم کلامی است.
#علامه_محمد_تقی_جعفری آنچه که باعث حسرت و تاسف و بدبختی انسانهای امروزی شده، نه علم است و نه هنر است و نه تکنولوژی، بلکه ادامه ی بیش از حد بیماری خودخواهی هاست که در جنگ جهانی اول و دوم همه جوامع را تا پرتگاه مرگ رسانده.