چه طلسم و جادوئی در چند صندلی و میزِ ریاست نهفته است که هرکس که در روی آن صندلی و پشت آن میز قرار گرفت، نخست خود را فراموش می کند سپس خدا را از یاد می برد و در مرحله سوم همه انسانها را سنگریزه هایی حساب می کند که فقط برای دلخوش کردن آقای صندلی نشین خلق شده اند!
#علامه_محمدتقی_جعفری بايد به دانشجوياني كه تحت تعليم و تربيت مي گيريم احترام بگذاريم و زمينه ي آماده اي براي ابراز وجود در برابرشان قرار دهيم و به آنها اتكا به نفس ببخشيم .گاهي اين كار را مي كنيم و دفعه ي اول جواب مناسبي نميشنويم . بار دوم ؛شايد خيلي بي ربط تر از جواب اولي بشنويم ،ولي بايد صبورو پر حوصله باشيم . دفعه چهارم و پنجم ...كم كم مي بينيم مثل اين است كه بعضي از دانشجويان ما چيزي براي گفتن دارند ..بارها اتفاق افتاده است كه شاگرد خود من چيزها يي گفته است كه بعضي از مجهول هاي مر ا حل كرده است . در اين نوع آموزش ،اولين اثر ؛اميدوار شدن هنرجوست .احساس محبت نيز داراي تاثير مهمي است . او حس مي كند كه من هر چه دارم ؛ميخواهم با كمال اخلاص در اختيار او قرار بدهم و او را جزيي از خود مي دانم . مساله محبت بين ما و نونهالان بسيار مهم است .محبتي معقولانه و عاقلانه .اين حالت خلوص ؛ او را وادار به پرواز مي كند ؛فرزندان ما همان اندازه به محبت نياز دارند كه نونهالان به آب حيات بخش. ........
#ویکتور_هوگو می گوید: تماشاگهی بس عظیم وجود دارد که دریا نامیده میشود. تماشاگهی عظیمتر از آن هم وجود دارد که آسمانش گویند. تماشاگهی عظیمتر از این دو وجود دارد و آن، وجدان آدمی است.
#علامه_محمدتقی_جعفری وجدان یکی از فصل مشترکهای همهی آدمهاست. یک زبان مشترک. یک حس بیهمتایی که به ما یادآوری میکند، که همه آدم هستیم و پدرمان آدم بود. #وجدان میفهمد که: دروغ، کلاهبرداری، تقلب و تبانی مردود و زشت و سیاه هستند! اعتقاد اگر با وجدان همراه نباشد، یک جای کارش میلنگد... آدم معتقد را نه از روی ادعاها، که از رفتار وجدانیاش باشد شناخت.
📖 استاد #علامه_جعفری تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج ۱، ص ۴۶۴
چون از مذهب سوء استفاده میشود پس باید در اصل آن و ضرورت استفاده از آن شک کرد؟ همین بشر است که در امتداد تاریخ، صدها حقیقت را مشوّش و مسخ نموده ؛ #عدالت را مطابق شهوات خود تفسیر کرده است، #آزادی را به عنوان سلاحی برای از بین بردن ناتوانان بکار برده است، #حق را ناحق و #ناحق را حق جلوه داده است. حال باید گفت: آیا از لاابالیگری افراد بشر میتوان گفت من در ضرورت عدالت شک دارم؟ من دربارهی آزادی دلیلی ندارم؟ و حق و ناحق برای من موهوم است؟!
📚 کتاب "توضیح و بررسی مصاحبه راسل-وایت / #علامه_جعفری؛ ص۱۴۶ "
نظر دقيق درباره علل زوال و سقوط تمدنها، اين حقيقت را براى ما روشن ساخته است كه علت اساسى در ميان همه عللِ زوال و سقوط، از همين اصلِ منفىِ «من هستم، پس تو نيستى»، يا «هستىِ تو مشروط بر اين است كه من آن را بخواهم»، ناشى شده است. و براى ظلم هيچ معنايى جز اين وجود ندارد كه: «هستى و خواسته هاى تو موقعى رسميت پيدا كند كه من مى خواهم!" ترجمه و تفسير نهج البلاغه، محمدتقي جعفري، ج 5، ص 166
برای ساختن باشکوه ترین و با عظمت ترین کاخ مجللی که نظیری در تاریخ نداشته باشد ، متخصص ترین مهندسان و آرشیتکتها را جمع کنیم و از آنها نقشه ای برای ساختن کاخ مزبور بخواهیم و آنان نیز خواسته ی ما را اجابت کنند و عالی ترین نقشه را برای ساختن آن کاخ بی نظیر آماده سازند و آنگاه مطابق دستورهای آن متخصصان بهترین و محکم ترین مصالح را برای ساختن آن کاخ تهیه کنیم و هنگامی که آن متخصصان از ما بخواهند که حال همه چیز آماده و تکمیل شده است ، مکانی را که این کاخ باید در آن ساخته شود به ما نشان بدهید که نقشه را پیاده کنیم ، ما آن متخصصان را سوار اتومبیل کنیم و ببریم به دامنه ی یک کوه آتشفشان و به آنان بگوییم آن ساختمان باید در قله ی همین کوه آتشفشان ساخته شود ، مخصوصا که دود و گاز و دیگر علامات آتشفشانی هم مشغول به تهدید باشند . گمان نمی رود این متخصصان سخنی جز این داشته باشند که : آیا در اینجا آمبولانس بیمارستان روانی پیدا نمی شود ؟ حال این مثل را می توانید به کاخهای مجلل حقوقی تشبیه کنید که روی قله های اتشفشان درون هوی پرستان و خوکامگان و قدرت طلبان سلطه جو ، که متاسفانه اکثریت مردم انسان نما را تشکیل می دهند ، بنا می شود . از همین جهت است که با کمال صراحت می گوییم : تا تعلیم و تربیت صحیح بر مبنای اصول عالی انسانی ، آتشفشانیهای درون مردم خودمحور و سودپرست و لذت گرا را خاموش نسازد و آنها را مبدل به زمین قابل کشت اصول حقوق انسان ساز نکند ، محال است که اینگونه نظامهای حقوقی ، و حتی عالی تر از آنها ، از عهده ی وارد کردن جوامع بشری به عرصه " حیات معقول " برآیند ، به ویژه با تبعیضهای بسیار اسف انگیزی که در اجرای این حقوقها دیده می شود .
کارگزاران بایستی از میان مردمی انتخاب شوند که باحیاء و متین و از خاندان های صالح و در قلمرو معرفت و عمل اسلامی پیشقدم باشند ، زیرا آنان دارای اخلاقی شریف تر و حیثیت و آبرویی صحیح تر از دیگران ، و نیز طمع آنان کمتر و نظریاتی که در آینده ی امور ابراز می کنند دقیق تر و رساتر از دیگران می باشد . اما از نظر اخلاق و شرافت درونی ، و کرامت ذاتی ، زمامدار باید کسانی را به کارهای حکومت نصب کند که به اضافه ی علم و اطلاع و تجربه ، دارای اخلاق انسانی عالی باشند و از صفات رذل و پست مانند حسادت و خودبزرگ بینی و خود کوچک بینی و جاه طلبی و ثروت اندوزی و شهرت پرستی مبرا و از انواع هوا و هوس های حیوانی پاک و منزه باشند . زیرا هوا و هوس ، انسان را چنان در لجن فرو می برد که توانایی بیرون آمدن را از وی سلب می نماید .
" کسی که خود در لجن فساد دست و پا می زند ، چگونه می تواند درباره نجات دیگران و تنظیم مصالح آنان بیندیشد و برای آنان در این راه قدمی بردارد؟ "
رشوه گیری و قوم و خویش بازی و استبداد در امور ، آن عوامل فساد اخلاقی هستند که نه تنها مانع از انجام وظایف کارگزاری صحیح می باشند ، بلکه درهای هرگونه اصلاح زندگی اجتماعی را بر روی مردم می بندند ، زیرا سقوط جامعه به دنبال سقوط کارگزاران جامعه قطعی است .
ای فلاسفه، ای حقوقدانان، ای اقتصاد دانان، ای سیاستمداران، ای ادبا، ای هنرمندان، ای صاحب نظران علوم روانی، ای تحلیل گران تاریخ انسانی و ای پیشتازان فرهنگ پیشرو! در پیچ و خم بیراهه های دو قرن اخیر که به نام شاهراهه های علم و آزادی معروف شده، موجودی به نام انسان گم شده است! بیش از این تاخیر سزاوار نیست برخیزید راه بيفتيم تا او را پیدا کنیم.
۲۵ آبان سالگرد عروج بزرگمردی است که در طول زندگی پرتلاش و پرثمرش، جز به انسانیت ، وجدان، اندیشه والا و حیات معقول به چیز دیگری نیندیشید . از قادر متعال ، برای همه خوبی آرزو کرد و برای ناآگاهان ، آگاهی روح #علامه_محمدتقی_جعفری شاد و با اولیاء خدا محشور باد .
سقوط تمدن و ويرانى يك اجتماع از موقعى آغاز ميشود كه بيمارىِ اختيارىِ ظلم، شروع به گستردن ريشه هاى خود كند؛ خواسته هاى حياتى مردم مورد بي اعتنايى قرار گيرد؛ استثمار و بهره كشى كه انسانها را از «كَس» به «چيز» پايين مي آورد، شيوع پيدا كند؛ هيچ روزى به وجود نيايد كه فردايى قابل محاسبه در دنبال خود داشته باشد؛ رنگِ حياتىِ حق و باطل مات شود و واقعيتى مشخص به نام حق، و ضد واقعيتى معين به نام باطل وجود نداشته باشد؛ هدفها و وسيله ها به هم خورده، ارزشها پيرو اراده هاى معدودى از انسانها قرار گيرد؛ قوانين سازنده نه تنها از فعاليت خنثى شوند، بلكه آلت دست اقويا قرار داشته باشد.
معمولا گمان می کنند اگر نان و لباس و مسکن آدمی براه افتاد ، او به ایده آل حیات دست یافته و از بینوایی و بیچارگی و بدبختی نجات یافته است ، خواه فرهنگ و حقوق و حیات دینی و شئون اجتماعی او سالم باشد و خواه بیمار درک نابجا بودن این تفسیر و زیان های جبران ناپذیری که ببار آورده است ، نیازی به استدلال های طولانی و فلسفه گویی های حرفه ای ندارد ، بلکه کافی است که سری به بیمارستان های روانی فراوان جوامع امروزی بزنید و بیخوابی های دردآگین بیماران را تماشا کنید . خیابان ها و کوچه ها و همه گونه اماکن عمومی را سیر کنید و داخل خانه ها شوید و از کارگاه ها دیدن کنید و خلاصه همه جا را بگردید ، خواهید دید : نگاه های غیر عادی چشمان و تکلّم های بریده و خنده های صوری شبیه به انعکاس جبری آینه ای ناآگاهانه ، و همچنین انواعی از خود بیگانگی ها ، مردم را چنان در بیچارگی و بینوائی فرو برده است که گوئی همه آنان در حال چشیدن و تحمل کیفری نابخشودنی بسر می برند