✔️سخنی در امتناع ساختن جامعه اخلاقی با ریای متضمن فایده
🔻🖋سهند ایرانمهر
فیلمبرداری و انتشار تصویر یک سلبریتی در فضای عمومی، نقض حریم خصوصی است؟ خیر
سخن گفتن از حجاب و تظاهر به حجاب در حالیکه در بیرون از کشور التزامی به آن وجود ندارد، قابل توجیه و اخلاقی است؟ خیر
این دو پرسش معطوف به این دغدغه است که بخواهیم در مورد یک شخص صحبت کنیم و عمل او را در ترازوی اخلاقیات بسنجیم اما اگر بخواهیم از منظر جامعهشناسی این مساله را بررسی کنیم، سخن از مقصر، بیراه و بیثمر است.
زندگی دوگانه، باور دوگانه و ریا در طول تاریخ وجود داشته است. ریاکاری محصول پرهزینه بودن تجلی رفتار صادقانه و فایدهبخشی پنهانکاری است:
در آستین مرقع
پیاله پنهان کن!
که همچو چشم صراحی
زمانه خون ریز است!
حافظ
ما میتوانیم در ساحت اخلاق خواهان صادق بودن آدمیان در قول و فعل و پرهیز از ریا باشیم. در این ساحت هیچ چیز توجیه ریاکاری نیست و سپر انداختن در برابر ریا به بهانه ترس نیز محلی از اعراب ندارد. صادقان بالاخص آنانکه همچو « منصور» ( حلاج) خریدار(!) سرِ دار میشوند یا همچون سهروردی خفه و چون عینالقضات، شمعآجین میشوند، همگی پهلوانان و الگوهای مجسم صداقتاند اما طُرفه آنکه در همین فرهنگ، چنان به هزینهزا بودن صداقت، رسمیت داده شده که به فنا رفتن فرد صادق و بیزار از ریا لامحاله به سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر تبدیل شده است.
اگر همه تاریخ و ادبیات ما را ورق بزنید هیچکس را پیدا نخواهید کرد که وقتی سخن از حلاج و عینالقضات و سهروردی و... به میان میآید، از ناعادلانه بودن یا غیراخلاقی و ضدبشری بودن حذف آنان بگوید بلکه شاهد لحنی حماسی و شکوهمند همراه با توصیف جزییات تکاندهندهای از زجری خواهید بود که به عنوان عملی ستایشانگیز معرفی میشود و قربانی صادق نیز فردی معرفی میشود که گویی حق را گفته که « فنا» شود زیرا فنا را نتیجه منطقی صادق بودن میداند(طلب مرحله اول و فنا مرحله آخر مراتب عرفان است) در نتیجه در هیچجای ادبیاتکلاسیک ما، تلاشی در جهت اینکه پرسیده شود:« چرا حقگویی یا عمل به دور از ریا باید به فرجام محتوم شکنجه و مرگ منتهی شود؟» وجود ندارد و صداقت = مرگ پذیرفته و به ستایش قربانی بسنده شده است!
نتیجه این تفکر برخاسته از بستر استبدادی تاریخ کهن ما این بوده که تنها نوادر و افرادی صیقلی و استثنایی زیربار سنگین هزینه زیست اخلاقی بروند و هرچند مردم ریایی در سنجه اخلاق محکوم شوند اما در سنجه واقعیت و منطق حیات و معاش حرجی بر آنان نباشد.
معدود جوامع به دور از ریا، جوامعی برآمده از نهادینه شدن اخلاق نیستند بلکه جوامعی هستند که بنیانهای آن ریاکاری را در پرتو تکثر و شفافیت و رسمیت بخشی به آزادیها، پرهزینه کردهاند، شهروندان این جوامع از تبار فرشتگان نیستند بلکه دریافتهاند که در آن ساختار « ریا» جواب نمیدهد وگرنه با دگرگونی این نسبت میان هزینه و فایده آنان نیز لامحاله به زندگی ریایی خویگر خواهند شد زیرا در عمل - برخلاف دنیای اتوپیایی- از همه صنوف جامعه انتظار دست شستن از منافع و تن دادن به هزینه را داشت مگر آنکه صادق بودن تسهیل و درساختار، مهندسی شود.
معدود جامعهای همچون جامعه ما اشباع از توصیهاخلاقی در رسانهها و منابر و در و دیوار است اما بیشتر مردم ما به ریا رویمیآورند نه بواسطه ژنِ بد که بواسطه اینکه ریا « جواب» میدهد!
نتیجه این سخن آنکه خانم
نامداری و رفتار وی، در سنجهی اخلاق، ناپسند است اما از یاد نبریم این اکثریتی که از بیاخلاقی و ریاکاری او میگویند منتهی به این معنا نیست که اکثر مردم ما به دور از ریا و دروغاند.
آزاده نامداری بودن در این جامعه ساده و قابل حصول و متضمن فایده است، آزادگی اما پرهزینه.
آزاده، در اقلیت نیست و هرچند رفتارش از منظر اخلاق محکوم است اما از منظر جامعهشناسی عجیب نیست.
نامداری از این منظر، معلول، قربانی و نتیجه منطقی چنین جامعهای است نه عجیب، نه علت و نه مسبب بیاخلاقی!
#اخلاق #ریا #آزاده_نامداریtelegram.me/sahandiranmehr