#پارت196
اومدم جوابش و بدم اما کسی اسمم رو صدا زد، طنین صداش توی کوچه پیچید. تکون خوردن شاخههای عریان رو حس میکردم.
این صدا رو میشناختم، خوب میشناختمش.
هر سهتامون متوقف شدیم، نفس توی سینهام حبس شده بود.
دردی توی قفسهی سینهام احساس کردم، درد بدی بود.
جرعت نداشتم برگردم عقب اما صدای قدمهاش رو حس میکردم، قدمهای تندش.
همیشه خیلی ریلکس قدم میزد اما الان تند بود.
از پشتم اومد و جلوی روم ایستاد، خشک شده بودم. چشمهام به پرزهای بافت مشکی رنگش خورد، که شونههای پهنش رو در بر گرفته بودن.
به صورتش نگاه نمیکردم، از دیدن اون تیلههای رنگی میترسیدم.
میترسیدم نگاه کنم و دلم بریزه و بازم بهم ثابت شه که من یه احمقم، خیلی احمقم.
دستش و زیر چونهام گذاشت و سرم و بالا آورد و مجبورم کرد که نگاهش کنم، نگاه مبهوتم گره خورد با آبی نفتی چشمهاش.
موهای مشکی رنگ لختش که از زیر کلاهش در رفته بودن، ابروهای کشیدهاش، دروغ بودکه بگم دلم نلرزیده بود.
موج گرمی توی بدن سردم پخش شد، دستش و بالاتر آورد و روی گونهام گذاشت.
انگشت شستش رو روی گونهام کشید لبخند محوی زد و آروم گفت:
- سلام الههی من.
داشتم بغض میکردم؟ آره.
فاطیما دستم و گرفت و کشید که اون دستش و روی شونهام گذاشت و نذاشت حرکت کنم:
- هی داری چه غلطی میکنی؟ دستت و بردار.
آتش بدون اینکه نگاهش رو از روی من برداره گفت:
- میخوام چند دقیقه باهاش حرف بزنم.
فاطیما صداش و بلند کرد:
- چی میگی مرتیکه؟ باهاش حرف بزنی؟ چی بگی؟ از عوضی بازیهات بگی؟ نمیبینی به چه روزی انداختیش؟
آتش نگاه اخم ناکی حوالهاش کرد:
- گفتم باید باهاش حرف بزنم، چیزی رو نباید برای تو توضیح بدم.
توضیح بده؟ دقیقا چی رو توضیح بده؟
خودم و از زیر آوار دستهاش بیرون کشیدم و سرم و پایین انداختم تا دوباره گرفتار نگاهش نشم.
آروم گفتم:
- نمیخوام باهات حرف بزنم.
به سمتم اومد که یه قدم عقب رفتم و بلندتر تکرار کردم:
- گفتم نمیخوام باهات حرف بزنم، دوست ندارم ببینمت. از اینجا برو.
تن صداش کمی خواهشانه شد:
- وستا لطفا میدونم عصبانی هستی، حقم داری واقعا حق داری اما بیا باهم صحبت کنیم خواهش میکنم باید خیلی چیزها رو بهت بگم.
میخواست ادامه بده که دندونهام رو روی هم سابیدم و نالیدم:
- ازت متنفرم، حالم ازت بهم میخوره نمیخوام ببینمت چرا نمیفهمی؟ چرا حالیت نیست که از اینکه نزدیکت باشم دلم میخواد عق بزنم؟ چی و میخوای توضیح بدی؟ میخوای بیشتر بگی که چقدر آشغالی؟ توی بیارزش چجوری جرعت کردی دوباره بیای و جلوی من وایستی؟ فکر کردی من بازم خر میشم و بهت گوش میدم؟ ازت متنفرم.