«این هم یک زن معمولی بود که در موقعیت. نامعمولی گیر افتاده بود. موقعیت نامعمولی که مثل تمام موقعیتهای نامعمول دیگر، شامل مرور زمان که میشود از هر معمولی، معمولیتر میشود. احساس زنی را القا میکرد که آیندهی محتملی را باردار است و این حس، اجزای صورتش را خیلی محکم و جدی، حالت داده بود. آنقدر جدی که هیچ کدام از این سه زن، اشکی برای ریختن نداشتند. کار مهمتری از اشک ریختن در پیش بود. لیان فکر کرد شاید تنها کاری که از دستش برمیآید این است که این موقعیتِ معمول را به همان وضعیت نامعمول قبلی برگرداند. سعی کند نشان بدهد عادت به نامعمولِ معمولی شده، چطور امکان تحقق معمولترین چیزها را ناممکن میسازد؟ عادت کردن به دوربینهای مخفی وقتی معمول میشود دیگر نمیتوانی همانطور که روزگار میگذراندی، باشی. نامعمولِ معمول شده باعث میشود دیگر هیچوقت، چیز بیشتری از زندگی و روزگارت نخواهی و تن بدهی به هرچه پیش آید خوش آید.» از رمان #ناتمامی نوشته «زهرا عبدی» با صدا و پرفورمنس #شبنم_شاهرخی. ویدئو:#مصطفی_کاظمی_مطلق #ناتمامی#زهرا_عبدی#روز_حلزون #تاریکی_معلق_روز #پدران_و_بی_پدران https://t.center/Abdinovelist