داستان بازجو و برّرس ادارهی کتاب که کالباس را کلیتوریس دیده!!!
کتابم پر از هایلایت زرد بود. هایلایت زرد یعنی باید آن تکهها از کتاب حذف شوند یا تغییر کنند.
یک برش ناقابل حذف به دستور برّرس ادارهی کتاب، فقط دستور حذف سه صفحه از کتاب
#تاریکی_معلق_روز بود که دربارهی اشغال بیمارستان جانبازان اعصاب و روان سعادتآباد توسط شهرداری بود.
اما برای من درد دستور حذف یک کلمه از همه بیشتر بود: یائسه! ایما اعلایی( شخصیت داستانی) به دکتر از یائسه شدن مادرش میگوید و ….
بله، این کلمه هایلایت شده بود. پرسیدم خب دستور میفرمایبد جایش چی بنویسم؟ گفت: جایش چی بنویسم ندارد، اینچیزها را اصلا ننویس!!!
.آرش صادقی؛ مدیر مسئول مجله ناداستان هفتهی پیش اعلام کرد این مجله تعطیل شد.
در فهرست طولانی دلایل تعطیلی، پای این عکس( پیوست شده
👇به این متن) نوشته:« بازجو این کالباسها را کلیتوریس دیده!»
خدایان هوس و شهوت هم خجالت کشیدند از فحوای مغز مردی که برّرس ادارهی کتاب بود و هست…
کتاب
#ناتمامی من ، یکسال توقیف بود. بعدش بازنویسی کل کتاب را دستور دادند.
تن
#تاریکی_معلق_روز را هزار خنجر زدند.
#پدران_و_بی_پدران را اصلا قابل چاپکردن ندانستند!
بعد هم کلاً ممنوع القلم. ممنوعالقلمی من، از زمستان پیش وارد چهارمین سال شد.
عزیزان من، باید حسرت یک آه را بر دل کسانی بگذاریم که مخالف آگاهیاند و ویرانی سرزمینمان را میخواهند.
ما تا آخرش برای نجات آگاهی و نجات سرزمینمان ایستادهایم.
ما نتیجهی تندادن را دیدیم و حالا همهی دنیا میدانند، وقتی از ایستادن برای تغییر حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم.
با نهایت مهر به شما عزیزانم که از مهرتان سرشارم
❤️ #زهرا_عبدی #مجله_ناداستان #سانسور #علیه_سانسور #علیه_سانسور_و_ممیزی #علیه_سانسور_دانایی_متحد_شویم #
#علیه_سانسور_کتاب #تاریکی_معلق_روز .
https://t.center/Abdinovelist