شهادت را نه در جنگ،در مبارزه میدهند. خوشا آنانکه با عشق به الله علیه کفر جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه که بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند خوشا آنانکه با شور حسینی شهادت را پسندیدند و رفتند خوشا آنانکه در این نهضت حق به سهم خویش کوشیدتد و رفتتد. ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده.
مهلت ارسال دلنوشته تا ساعت ۱۲ شب فردا سه شنبه ۶ مهر ماه می باشد.
ضمنا این مسابقه مربوط به شهرستان سرخه استان سمنان بوده و از هموطنان عزیزی که دلنوشته ارسال نمودند و نشد که در مسابقه شرکت داده شوند عذرخواهی می نماییم.
سلام بر شما ای شهیدان راه حق سلام بر شما ای مجاهدان برای خون حسین (ع) دوباره کوچه کوچه دلم پر شده از عطر وجود شما کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما... کاش میشد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید... کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا دلم گرفته از این همه رنگ و ریا اصلا بهتر است ننویسم.دلم لک زده برای سادگی... برای نور خدا... برای شهدا... و فقط میگویم این منم در راه مانده ای بی پناه و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد.. (به راستی که یاران چه غریبانه،رفتن از این خانه هم سوخته شمع ما ،هم سوخته پروانه)
هنوز هم با تو فاصله دارم؛ از زمین تا آسمان. هنوز هم در برابرت کم میآورم. هر بار که چشمم به تابلوی سر کوچه میافتد، انگار تابلو با من حرف میزند! «کوچه شهید…» دلم میلرزد. انگار تمام زمستان به دلم هجوم آورده است! در خودم میشکنم. همه چیز عوض شد. تو رفتی و من ماندم. میترسیدم اسیر روزمرگیها شوم و شدم، اسیر زندگی شوم و شدم، میترسیدم یک روز، از خودم شرمنده باشم که هستم. میدانم اندوهگینی. میدانم که میخواهی بمانم. میدانم که میخواهی فانوس یادت را روشن نگاه دارم… میدانم، که رسالتی بزرگ بر شانه دارم… باید پرنده بودن را دوباره بیاموزم؛ بیاموزم و بیاموزانم. باید قصه پرواز را دوباره بخوانم. باید ثابت کنم تو حقیقتی زندهای. تو خون سرخی هستی در رگهای این سرزمین… باید شروع کنم و تو را به تمام جهان بشناسانم.